مدل انگیزش کسب و کار (BMM)
این مقاله مدل انگیزش کسب و کار (BMM) را به روش عملی توضیح میدهد. پس از خواندن آن، هسته اصلی این نظریه استراتژی را درک میکنید.
مدل انگیزش کسب و کار (BMM) یا Business Motivation Model چیست؟
در سال ۲۰۰۰، گروه تجاری قوانین تجارت آمریکا (BRG) برنامههای سازماندهی کسب و کار را منتشر کرد. این مدل، مدل انگیزش کسب و کار (BMM) را توضیح میدهد.
مدل انگیزش کسب و کار (BMM) به سازمان اجازه میدهد تا یک طرح کسب و کار سازمان یافته را طراحی کند که تمام جنبههای استراتژی کسب و کار را در نظر بگیرد. این به چشم انداز شرکت، اهداف، مأموریت، استراتژیها، تاکتیکها و تأثیرات داخلی و خارجی بستگی دارد تا تأثیرات بالقوه سازمان را تعیین کند.
برای هر سازمان، عاقلانه است که بتوانید قبل از برنامه استراتژیک، نتیجه آن را مشخص کنید. این اطلاعات بسیار مهم برای تمام سهامداران است. با استفاده از مدل انگیزش کسب و کار (BMM) تصمیمات استراتژیک قابل اثبات است.
رابطه متقابل
مدل انگیزش کسب و کار (BMM) در حوزه تصمیمات استراتژیک، به اصطلاح بهار (نتایج) یک سازمان متمرکز میشود، ابزار لازم برای این هدف و آنچه که ممکن است بر استراتژی تاثیر بگذارد. BMM روابط متقابل بین این عوامل را نشان میدهد، که در آن دو سوال اساسی بعدی مطرح میشود و باید پاسخ داد:
۱. برای رسیدن به اهداف نهایی چه نیازمندیهایی وجود دارد؟ این سوال تمرکز بر روی ابزارهایی که سازمان استفاده کرد خواهد داشت.
۲. کدام عناصر در طرح کسب و کار موجود هستند؟ چرا؟ این سوال با شناسایی و اتصال اهداف به ابزارها پاسخ داده خواهد شد.
در برخی موارد، تغییرات باید انجام شود. با تصویب این تصمیم، نتیجه نهایی تغییر خواهد کرد. نتایج حاصل از چنین تصمیمی بر روی فعالیتهای عملیاتی تاثیر خواهد گذاشت. مدل انگیزش کسب و کار (BMM) جداگانه است، اما همیشه با فعالیتهای عملیاتی مانند وظایف اجرایی و مقررات کار مرتبط است.
چهار عنصر استراتژی کسب و کار
مدل انگیزش کسب و کار (BMM) از پیشنهاد ضبط چهار عنصر استراتژی کسب و کار پشتیبانی میکند. در زیر میتوانید هر چهار عنصر را با توضیحات بیشتر پیدا کنید:
۱. معنی / حوزه
مدل انگیزشی کسب و کار (BMM) دامنه وسیعی دارد؛ ممکن است به کل سازمان یا بخشی از سازمان یا جزئی از یک بخش مرتبط باشد. در چنین ساختار تقسیم، تقسیمات سطح بالاتر ممکن است شروع به دیدن تقسیمات همکار خود به عنوان سازمانهای جداگانه با دستورالعملها، رویهها و مقررات خاص خود کنند. این فاصله مابین، تقسیمات را ایجاد میکند.
مدل انگیزش کسب و کار (BMM) نیز ممکن است بخشی از شرکت را نمایندگی کند؛ زیرا این موضوع بیشترین ارتباط را برای سهامداران میتواند پیدا کند یا به این دلیل که مسئولیت بیشتر و مسئولیت آن است.
۲.سرانجام
سرانجامها بر نتایج آینده شرکتی که مایل به انجام آن هستند، تمرکز میکنند و تصمیم میگیرند چه چیزی سازمان را میخواهد. سرانجام میتواند به سه سطح زیر تقسیم شود:
۲.۱ چشم انداز
این چشم انداز نشان دهنده دوره سازمان است و بنابراین خلاصه خوبی از آنچه سازمان برای دستیابی به آن تلاش میکند. چشم انداز همچنین بیان میکند که چه عامل اصلی کسب و کار سازمان است و چگونه هویت بیان میشود. مهم است که اهداف (استراتژیک) همیشه از چشم انداز حمایت کنند.
۲.۲ اهداف
نتایج مورد نظر نشاندهنده اهدافی است که سازمان برای دستیابی به آن در میان مدت و بلند مدت دارد. در انجام این کار، این هدف، ترجیحا با توجه به روش SMART توصیف میشود؛ به طور خاص نتیجه، قابل اندازه گیری در مقدار (به عنوان مثال درصد)، قابل قبول و واقع بینانه برای کل سازمان، کارمندان و تامین کنندگان، و مربوط به زمان اشاره میکند. این آخرین اصطلاح اشاره به دورهای است که باید در ماهها و یا سالها بیان شود، بنابراین هر کس در سازمان میداند چه چیزی باید در دوره آینده کار کند. مقادیر مورد نیاز یا انتظارات از شاخصهای عملکرد ضروری نیز میتواند به عنوان اهداف ثبت شود و نتایج مورد نظر میتواند توسط سیستمهای مدیریت پیشرفت پشتیبانی شود.
۲.۳ مقصود
تصمیمات در سرانجام مشخص میشوند که تعریف کسب و کار را تعیین میکند و آنچه که میخواهد. با این حال، این نیاز به منابع است که باید تعریف شود. برای رسیدن به هدف نهایی، چه شرکتی استفاده خواهد کرد؟ اول، فعالیتهای اولیه را میتوان در نظر گرفت. این میتواند در اعمال ثبت شود. با پیگیری و نظارت بر روند اقدامات، سازمان دقیقا میداند چه چیزی برای رسیدن به هدف مورد نظر مورد استفاده قرار گرفته است. همه این فرایندها را در یک استراتژیک، تاکتیکی و همچنین در سطح عملیاتی، مفید است. در سطح استراتژیک، تمرکز عمدتا بر تکمیل ماموریت در بلند مدت خواهد بود. در سطح تاکتیکی، تمرکز بر روی سیاست های بخش و در سطح عملیاتی، تمرکز بر اجرای تمام فرایندهای کاری است. برای هدایت روند در جهت دلخواه، دستورالعمل ها لازم است؛ روشهای ایجاد شده برای رسیدن به یک نتیجه خوب میباشد.
۳. تأثیرگذار
این به همه چیز مربوط میشود که میتواند بر سازمان تاثیر بگذارد. تمایز بین نفوذگران داخلی و خارجی باید ایجاد شود. تأثیرگذار داخلی، در درون خود سازمان تاثیر میگذارد. این میتواند به کارکنانی که در عادات خود گیر افتادهاند، اشاره کند. کیفیت مواد اولیه که مورد استفاده قرار میگیرند، ماشین آلات و ابزار استفاده میشود، طرح بندی و مسیریابی در طبقه کار و تولید مانع از کار سریع و کارآمد و غیره میشود.
تأثیرگذار خارج از خارج مجموعه میآید و بر سازمان تأثیر میگذارد. این میتواند شامل عوامل سیاسی باشد که تحریمهای خاصی را علیه سازمان با مقررات وارد میکنند. این همچنین میتواند مشتریان، رقبا و تامین کنندگان باشد. مشتریان تا حد زیادی بازار فروش را تعیین میکنند. اگر آنها یک محصول را دوست ندارند، آنها آن را خریداری نخواهند کرد. رقبا به سازمان فشار میآورند، زیرا احتمال این است که مشتریان شرکت دیگری را جذب کنند. تامین کنندگان همچنین میتوانند بر سازمان تأثیر داشته باشند، مثلا از طریق قیمت گذاری و / یا کیفیت کالا تحویل شده.
تمام این عوامل میتواند باعث تغییر در سازمان شود.
۴. ارزیابی / ارزیابان
هر دو نفوذ داخلی و خارجی میتوانند تغییرات قابل توجهی در سازمان ایجاد کنند. چنین تغییراتی بر سازمان تأثیر خواهد گذاشت و بنابراین باید از آن پیروی، تجزیه و تحلیل و ارزیابی دقیق داشته باشد. این جایی است که ارزیابان وارد میشوند. اینها لزوما احزاب از داخل سازمان نیستند. پس از همه، تغییرات بر ذینفعان مختلف تاثیر میگذارد. این بدان معنی است که ارزیابان میتوانند از مکانهای مختلفی بیرون بیایند. فکر میکنم یک گروه پروژهای است که از کارکنان تشکیل شده است تا به تغییر فرایندهای کاری نگاه کنند. این نیز میتواند یک پانل مشتری باشد، به دنبال و آزمایش محصول جدید است. یک گروه از سهامداران همچنین ممکن است نگاهی دقیق به تغییر مسیر استراتژیک سازمان داشته باشند.
با این حال، برای ارزیابها یک ایده خوب است که شامل ارزیابیها و تصمیمات قبلی که در ارزیابی آنها در BMM ثبت شده است. بر اساس اطلاعات قبلا به دست آمده، این به آنها اجازه می دهد تا بیشترین اهمیت ارزیابی را تولید کنند. ارزیابی به عنوان این در BMM ثبت میشود ممکن است در قالب گزارش، مطالعه / تحقیق، نتایج یک پرسشنامه یا گزارش نهایی باشد. نتایج ارزیابی باید توسط هیئت سازمان به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.
نتیجه
خوب است بدانیم که تمام عناصر BMM همانطور که در بالا توضیح داده شده باید از منظر تجاری دیده شوند. این در مورد پایه گذاری برای ایجاد یک طرح کسب و کار صحیح و روشن است. فقط پس از آن میتوانید سایر مراحل گرفته شود و برای توسعه فنی و یا طراحی سیستم مفید خواهند بود. BMM در مورد مسیر درست استراتژی کسب و کار و فعالیتهای ممکن است که میتواند به این کمک کند.
سوالات
آیا می توانید از این نظریه برای کسب و کار خود بهره مند شوید؟ آیا توضیح عملی را تشخیص میدهید یا هرگونه اعمال خود را انجام میدهید؟ آیا شما هیچ راهنمایی یا ترفندهایی دارید که میخواهید در مورد استفاده از مدل انگیزه کسب و کار (BMM) به اشتراک بگذارید؟ شرکت خبره با تجربه چندین ساله خود در این زمینه، آمادگی ارائه راهکار و کمک در راستای کسب و کار شما را برای ایجاد مدل انگیزش کسب و کار (BMM) را داراست.